خادمی شهدا
دلم یه جوریه
دلم یه جوریه
ولی پر از صبوریه
چقدر شهید دارن
میارن از تو سوریه
منم باید بــــــــــرم
آره ســــرم باید بره
نذارم هیچ حرومــــی
طرف حــــــــــرم بره
یه روزیــــــــــم بیاد
نفس آخـــــــرم بره
شهید محمد غفاری
محمد رشته دندان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز قبول شد .
همه خوشحال بودند.می گفتند محمد یکی از بهترین پزشکان حزب اللهی خواهد شد.اما
محمد عاشق بود.دوست داشت پاسدار باشد.
گفت:خدمت کردن در سپاه ضمن اینکه محیط خوبی داره،لحظه به لحظه اش عبادت محسوب می شه.
فکه
وای فکه !
چه آسمانی! چه خاکی! چه عطشی!
بار پروردگارا! بگو اینجا کجاست؟ نمی دانم این جا فکه است یا کــربـــلــا...
آنگاه که واردت شدم صدایی شنیدم..العطش...خدایا این چه صدایی است؟!
فکه تو را جان مادرت زهـــرا سلام الله علیها با من حرف بزن،بگو ،باز هم بگو از یارانت، بگو آن زمان که عاشقان خاکت جان خاکی را به روح آسمانی تبدیل می کردند بر دامن حسین علیه السلام چه می گفتند؟!
شهـید سید مرتضی آویــنی
شلمچه،سرزمین هزار خورشید
شلمچه سرزمین هزار خورشید است
سرزمین نزول وحی و عشق است.
فرشتگان را ببین.نور می برند و می آورند.
حاجی زمان محرم شدن است.
با محرمان حریم وصل احرام ببند.
پای بر روی تربت پاک شلمچه بگذار.چه می گویم:
فرش زیر پایت بال فرشتگان و آسمانت بهشت برین است.
بهشتیان هم رشک می برند بر تربت پاک شلمچه
حاجی احرامت مبارک.
شهید محمود شهبازی
از پاسدارهای اصفهانی و از جوانانی بود که به همراه شهید محسن وزوایی لانه جاسوسی آمریکا رافتح کردند.
بعدها به دستور شهید بروجردی،شد فرمانده سپاه همدان و رفیق شفیق شهید حسین همدانی.
به همراه شهید احمد متوسلیان و شهید همت به حج رفت و آنجا سه قلوهایی شدند که از هم جدا نمی شدند
پس از حج هرسه به جنوب رفتند و تیپ محمد رسول الله صلی الله علیه و آله را تشکیل دادند.
حاج محمود بعد از عملیات فتح المبین در مرحله دوم عملیات الی بیت المقدس به شهادت رسید.
او معلم مکتب نهج البلاغه بود و نیروهایش را سیراب از این کتاب انسان ساز می کرد و سپس در عملیاتی که به نام زیبای امیرالمومنین علیه السلام منقش بود،به شهادت رسید
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهدا مدد
شهید شهریاری و آیت الله جوادی آملی
همسر شهید شهریاری:
خیلی وقت ها به ملاقات آیت الله جوادی آملی می رفت.دو،سه بار هم خانوادگی رفتیم.
یک بار آیت الله جوادی در آخر ملاقات دست هایشان را بلند کردند و گفتند که خدایا آقای شهریاری و ذریه او را از زمره شیعیان حضرت علی علیه السلام قرار بده و برای بچه ها دعا کردند.
برای پسرم جمله ای را گفتند با این مضمون که ان شاالله با صابرین محشور شوید.
پسرم می گوید انگار می دانستند که این اتفاق می افتد که چنین دعایی برایم کردند
نقل از کتاب شهید علم
دلم یه جوریه
دلم یه جوریه
ولی پر از صبوریه
چقدر شهید دارن
میارن از تو سوریه
منم باید بــــــــــرم
آره ســــرم باید بره
نذارم هیچ حرومــــی
طرف حــــــــــرم بره
یه روزیــــــــــم بیاد
نفس آخـــــــرم بره